چهل حکمت رضوی
حکمت ۰۱
مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِیَاءِ التَّنَظُّف
نظافت موجب پاکی جسم است
نظافت مایهی آرام جان است
امام هشتمین فرمود با خلق
نظافت شیوهی پیغمبران است
حکمت ۰۲
صَاحِبُ النِّعْمَهِ یَجِبُ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَی عِیَالِه
توانگر را بوَد واجب که بخشد
زن و فرزند را از مال دنیا
دهد وسعت به امر زندگانی
به شکر نعمت حیّ توانا
حکمت ۰۳
مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل
شنیدهام که عَلی بن مُوسَی کاظم
خَدیو طوس، بفرمود نکتهای زیبا
کسی که نیکویی خَلق را نداشت سپاس
نکرده است سپاس خدای بیهمتا
حکمت ۰۴
الْإِیمَانُ أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ
فرمود رضا امام هشتم:
انجام فرائض است ایمان
دوری ز مُحرّمات و زشتی
پرهیز ز ناصواب و عصیان
حکمت ۰۵
لَمْ یَخُنْکَ الْأَمِینُ وَ لَکِنِ ائْتَمَنْتَ الْخَائِن
کسی که بیم ندارد ز کردگار علیم
وِرا به خدمت خلق خدا مکن تعیین
امین نکرده خیانت، تو از ره غَفلَت
امین شمرده خیانت شعار بد آیین
حکمت ۰۶
الصَّمْتُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِکْمَهِ
زبان تو گر تحت فرمان نباشد
خموشی گزین، تا نیفتی به ذلّت
عَلی بن مُوسَی الرِّضَا راسْت پندی
سکوت است بابی ز ابوابِ حکمت
حکمت ۰۷
الْأَخُ الْأَکْبَرُ بِمَنْزِلَهِ الْأَب
برادر چو دانا و شد و آزموده
و را با پدر میشمارش برابر
بگفتا امام بحق، نور مطلق
به جای پدر هست، مهتر برادر
حکمت ۰۸
صدیقُ کُلِّ امْرِئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّه جَهلُهُ
به نزدیک نادان بوَد تار گیتی
ز دانش بکن گیتی تار روشن
بفرمود فرزند مُوسَی بن جَعْفَر
تو را عقل یار است و جهل است دشمن
حکمت ۰۹
التَّوَدُّدُ إِلَی النَّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ
همیشه در پی تیمار بینوایان باش
کمک به خلق، ز کردار خالق احد است
امام راسْت در این رهگذر، کلامی نغز:
که در معاشرت خلق، نیمی از خِرَد است
حکمت ۱۰
التَّوَکُّلِ أَنْ لَا تَخَافَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ
بزن بر لطف حق دست توکل
که لطف ایزدی باشد تو را بس
توکل آن بوَد کاندر دو عالم
به غیر حق نترسی از دگر کس
حکمت ۱۱
أَفْضَلُ مَا تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الْأَذَی عَنْهَا
فرمود رضا ولیّ مطلق
گنجینه علم و فَضْل و احسان
بهتر صِلِه رحم به گیتی است
خودداری از گزند ایشان
حکمت ۱۲
أَحْسَنُ النَّاسِ مَعَاشاً مَنْ حَسَّنَ مَعَاشَ غَیْرِهِ فِی مَعَاشِهِ
بهترین رهرو به راه زندگی است
آن که همچون شمع روشنگر بوَد
مردمان در پر توش راحت زِیَند
زندگی در خدمتش بهتر بوَد
حکمت ۱۳
الْعَقْلُ حِبَاءٌ مِنَ اللَّهِ وَ الْأَدَبُ کُلْفَهٌ
رضا سِبط پاک رسول امین
که نتوان سر از خدمتش تافتن
بگفتا: خرد بخشش ایزدی است
ادب را به کوشش توان یافتن
حکمت ۱۴
لَیْسَ لِبَخِیلٍ رَاحَهٌ وَ لَا لِحَسُودٍ لَذَّهٌ
بُخل رنج است و حسادت محنت است
از ولی آموز درس عبرتی
راحتی در بُخل نتوان یافتن
در حَسَد هرگز نیابی لذّتی
حکمت ۱۵
مَا الْتَقَتْ فِئَتَانِ قَطُّ إِلَّا نُصِرَ أَعْظَمُهُمَا عَفْوا
عفو آیین بزرگان باشد
بخشش آیینهی دوراندیش است
دو گروهی که به جنگند و ستیز
نصرت آن راست که عفوش بیش است
حکمت ۱۶
عَوْنُکَ لِلضَّعِیفِ أَفْضَلُ مِنَ الصَّدَقَه
سخنی دارم از امام هُمام
که مفید است بهر هر طبقه
دستگیری ز ناتوان و ضعیف
به یقین، بهتر است از صَدَقَه
حکمت ۱۷
الْمُؤْمِنُ [الَّذِی] إِذَا أَحْسَنَ اسْتَبْشَرَ وَ إِذَا أَسَاءَ اسْتَغْفَرَ
گر ز بخت بد به کس بد کردهای
هان، مشو نومید از درگاه ربّ
مؤمن ار نیکی کند شادان شود
ور کند بد، میکند بخشش طلب
حکمت ۱۸
الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ
شنو پند فرزند مُوسَی بن جَعْفَر
امام بحق، ماه برج امامت
کسی هست مُسلم که باشند مردم
ز دست و زبانش به اَمن و سلامت
حکمت ۱۹
لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ
به همسایه نیکی کن ای نیک مرد
که همسایه را بر تو حقها بوَد
از آن کس که همسایه ایمن نبود
بفرمود مولا: نه از ما بوَد
حکمت ۲۰
التَّوَاضُعُ أَنْ تُعْطِیَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ مَا تُحِبُّ أَنْ یُعْطُوکَ مِثْلَهُ
چنان سر کن ای دوست با نیک و بد
که باشد ز تو نیک و بد در امان
تواضع چنان کن به خلق خدای
که خواهی کند خلق با تو چنان
حکمت ۲۱
مِنْ عَلَامَاتِ الْفَقِیهِ الحُکم [(الْحِلْمُ)] وَ الْعِلْمُ وَ الصَّمْتُ
بصیر باش به احکام دین حق که خدای
از آن فقیه که دانا به حکم اوست رضاست
نشانههای فقاهت به نزد پیر خرد
قضاوت بحق و دانش و سکوت بجاست
حکمت ۲۲
الصَّفْحَ الْجَمِیلَ … الْعَفْوَ مِنْ غَیْرِ عِتَاب
عفو چون کردهای خطاب مکن
کار بیجا و ناصواب مکن
وه چه نیکوست، عفو بیمنّت
عفو کردی اگر، عتاب مکن
حکمت ۲۳
لَا یَأْبَی الْکَرَامَهَ إِلَّا الْحِمَارُ
بشنو کلام نغز فرزند پیمبر
گفتار او روشنگر شبهای تار است
جز مردم احمق نتابد رخ ز احسان
هر کس کند احسان مردم ردّ، حمار است
حکمت ۲۴
السَّخِیُّ یَأْکُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِیَأْکُلُوا مِنْ طَعَامِهِ
بخیل از غذای دیگران نمی خورد، تا از غذایش نخورند
سخی میخورد نان ز خوان کسان
که مردم به رغبت ز خوانش خورند
بخیل از سر بُخل نان کسی
نیارد خورد تا که نانش خورند
حکمت ۲۵
السَّخِیُّ قَرِیبٌ مِنَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْجَنَّهِ قَرِیبٌ مِنَ النَّاسِ
سخاوتمند هرگز نیست تنها
که تنهایی نصیب دیگران است
سخی باشد قریب رحمت حق
به نزدیک بهشت و مردمان است
حکمت ۲۶
صدیقُ الجاهِلِ فی التَّعَب
به نادان مکن دوستی، چون تو را
گدازد ز کردار خود روز و شب
بگفتا عَلی بن مُوسَی الرِّضَا
رفاقت به نادان غم است و تَعَب
حکمت ۲۷
أَفْضَلُ الْعَقْلِ مَعْرِفَهُ الْإِنْسَانِ بِربّه
ز خاطر مَبَر شکر یزدان پاک
که شکر نعَم نعمت افزون کند
بهین دانش ای دوست، آن دانشی است
کهات رهبری سوی بیچون کند
حکمت ۲۸
مَنْ رَضِیَ بِالْیَسِیرِ مِنَ الْحَلَالِ خَفَّتْ مَئُونَتُهُ
رضا باش بر داده کردگار
که خشنودی از حق بوَد بندگی
اگر شاد گردی به اندک حلال
سبک بگذری از پل زندگی
حکمت ۲۹
مَنْ رَضِیَ بِالْقَلِیلِ مِنَ الرِّزْقِ قُبِلَ مِنْهُ الْیَسِیرُ مِنَ الْعَمَلِ
کلامی شنو از شهنشاه طوس
ولیّ خداوند و سِبط رسول
چون بر رزق اندک رضایی، خدای
کند طاعت اندکت را قبول
حکمت ۳۰
الصَّمْتَ یَکْسِبُ الْمَحَبَّهَ إِنَّهُ دَلِیلٌ عَلَی کُلِّ خَیْر
ز حُسن خموشی و اوصاف آن
چنین گفت شاه خراسان، رضا
خموشی به بار آورَد دوستی
شود رهگشای همه خوبها
حکمت ۳۱
مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ
تو ای که دیده فرو بستهای ز کرده خویش
همیشه زشتی احوال دیگران بینی
حساب نفس بداندیش کن که سود بری
شوی چو غافل از اعمال خود زیان بینی
حکمت ۳۲
مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِم
امام راسْت کلامی که مرد با تدبیر
هزار نکته از آن یک کلام میخواند
کسی که عبرت گیرد بسی شود بینا
کسی که بینا گردد بفهمد و داند
حکمت ۳۳
أَفْضَلُ الْمَالِ مَا وُقِیَ بِهِ الْعِرْضُ
توانگر را بگو امروز کن ایثار سیم و زر
که فردا سیم و زر در اختیار دیگران باشد
بهین مال آن بوَد کان موجب حفظ شرف گردد
اگر در راه دیگر صرف شد، حاصل زیان باشد
حکمت ۳۴
الْمُؤْمِنُ إِذَا غَضِبَ لَمْ یُخْرِجْهُ غَضَبُهُ مِنْ حَقٍّ
سخنی بشنو از امام غریب
تا شود علم و دانشت افزون
مرد مؤمن اگر به خشم شود
نرود از طریق حق بیرون
حکمت ۳۵
المُؤمِن … إِذَا قَدَرَ لَمْ یَأْخُذْ أَکْثَرَ مِنْ حَقِّه
نکتهای بشنو ز فرزند رسول
آن که مردم را امام و پیشواست
گر که قدرت دست مؤمن اوفتاد
بیشتر از حقّ خود هرگز نخواست
حکمت ۳۶
النَّظَرُ إِلَی ذُرِّیَّهِ محمّدٍ عبادَهٌ
بکن عادت به کردار بزرگان
که نتوان کرد آسان ترکِ عادت
نظر کردن به فرزند پیمبر
بوَد در پیش مرد حق، عبادت
حکمت ۳۷
إِنَّمَا الْحِمْیَهُ مِنَ الشَّیْءِ الْإِقْلَالُ مِنْه
شنو از عَلی بن مُوسَی الرِّضَا
کلامی که افزادیت عقل و هوش
چو پرهیز خواهی کنی از خوراک
به کم خوردن خوردنیها بکوش
حکمت ۳۸
لا یعدمُ العُقوبَهَ مَن اَدرَعَ بالبَغیِ
گو به آن کس که ظلم کرد فزون
که عقوبت نبوده نشمارد
گر بخواهد زَیْد به آرامش
کیفر روزگار نگذارد
حکمت ۳۹
لا تَطلُبوا الهُدی فی غَیرِ القُرآنِ فَتَضِلّوا
بگفتا رضا، ماه برج ولایت
هدایت مجویید از غیر قرآن
به جز راه قرآن مپویید راهی
که گمراهی آخر بوَد حاصل آن
حکمت ۴۰
مِن عَلامهِ ایمانِ المُؤمِنِ، کِتمانُ السِّر و الصَّبْرُ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاء و مُداراه النّاس
از علامات مرد حق باشد
رازداری و صبر بر سختی
با مدارا به مردمان پوید
راه آزادگی و خوشبختی
مشخصات کتاب
عنوان و نام پدیدآور: چهل حکمت رضوی، عَلی، باقرزاده (بقا)
[برگرفته از: ]: چهل حدیث حضرت رضا عَلَیْهِ السَّلَام: به انضمام شرح حال و گزارش سیاسی و فرهنگی دوران امام عَلَیْهِ السَّلَام / برگزیده و نوشته کاظم مدیر شانه چی؛ نظم اشعار از باقرزاده “بقا”
مشخصات نشر: مشهد: آستان قدس رضوی، موسسه چاپ و انتشارات، ۱۳۶۵.